Tuesday, January 24, 2006



جهان شاه حقيقي : دوره ي تلاقي و تداخل فرهنگ هاي تركمني ، عربي و فارسي

فصلنامه ياپراق / زمستان سال 1384 / شماره 32 - صفحه ي: 4

خانگلدی اونق

ادبيّات ترکمنی در حيات پر حوادث تاريخی خود چهره های بسياری از مفاخر را به خود ديده است. يکی از اين مفاخر، در قرون وسطی " جهان شاه قره قويونلوی " است.

روند رشد و پويايی ادبيات ترک در بعد از دوره ى ظهور اسلام در آسيا، در دوره ى خاندان ترکمنان قراخانی شروع مى شود. از دوره اى که ترکمن های" اوغوز" در قرن هشتم ميلادی فرامين اسلام را با ميل و رغبت قبول كردند و به رسميّت شناختند ، در نيمه ى اوّل قرن دهم بعداز سومين پادشاه سلـسله ى قراخانيان به فرماندهی " ساتوق خان "( ساتئق خان) و " بوغراخان " دين اسلام را به عنوان دين رسمی در دولت ترکمنان رسميّت دادند. به اين ترتيب تا آخر قرن دهم تمامی طوايف ترک زبان به اسلام گرويدند. " ... در روند همين مقوله ى گرايش ، عنـوان " ترک ايمانان " ( ترکمانان : تبديل لفظی – نوشتاری اين کلمه به شکل " ترکمانان " از تاريخ بيهقی شروع می شود. خ. اونق ) به آنها الـحاق می گردد." [1]

در آن دوره نويسندگان و محقّـقان دينی و علمای ترکمنان بدون تعصّب ملّی، در بيشتر موارد آثار خودرا به زبان های عربی و فارسی مى نوشتند. علی الـحال زبان و ادبيّات ترکمنی در جوار علوم آن دوره همگام با زبان های عربی وفارسی در دومين روند پويايی خود که بعداز ظهور اسلام است ، گام در پلّه های تکامل می گذارد. يکی از برجسته ترين مروجين آن در قرن دهم " محمود کاشغری " است که در مقوله ى لغت شناسی موفّق به تدوين اثر ارزنده وتاريخی " ديوان لغات الّترک " گرديده بود.

در آن روزگار ، زبان ترکمنی در گروه زبانی کاشغری – حاقانی قرار داشت. امّا در دوره ى جهان شاه حقـيقی زبان و ادبيّات ترکمنی در گروه زبانی ترکمنی- جغـتائی قرارگرفته بود که البته فرق چندانی در درک مفاهيم آن با شاخه های ماقبلش وجود نداشت. چند تن از اوّلين دانشمندانی که به زبان ترکمنی حاقانی مبادرت به تأليف علوم نموده اند، عبارتند از : " خواجه احمد يسـوی " با اثر وزين " ديوان حکمت "، " احـمد يوکه نکلى" با اثر معروف " عتبة الحقايق" و " برهان الّـدين ناصر رابغوزی " با اثر مشهور " قـصـص الانبـيا رابغوزی ( ربّ ِ اوغوزی )" و 0000

در پيش درآمد اثر چاپ شده ى اين عارف نام دار چنين می خوانيم :

" يکی از شاعران برجسته ى قرن پانزدهم ادبيّات ترکمن، جهان شاه حقيقی قره قويونلی است. براساس اطّلاعات موجود، جهان شاه در سال ۱۴۰۵ ميلادی به دنيا می آيد. پدر او" قره يوسف "يکی از شخصيّت های مبارز روزگار خودبود كه از دانش های سياسی – اجتماعی دوران خود بهره داشت . او از طايفه ى ترکمنان قره قويونلوی است .( در شجره شناسی اتنيکی اقوام ترکمن، قره قويونلويى ها از شاخه ى" بايندرخان " از طوايف بيست وچهار گانه ى اوغوز هستند . خ.اونق). پدر قره يوسف که نيای جهان شاه بود به نام " قره محـمّـد ترکمن " معروف بوده است." [2] قره محمّد ترکمن نوه ى" بايرام خوجه ترکمن " بوده و زمانی در رکاب حاکم بغداد ، " سلطان اويس جلايری " بوده است.

يکی از موّرخان قرن پانزدهم به نام " شکراللّه " در کتاب " بحِجَتِ الّتـَواريخ" درباره ى بستر قومی جهان شاه اطلاّعات موثّقی را به دست می دهد. اومی نويسد: "... چنين است که در تاريخ ۸۵۲ مرحوم " سلطان مراد "اين فقير را به رسالت ميرزا جهان شاه منظور داشت. چون رسيديم و خدمت به جای آورديم ، روزی سقاول آمد که ميرزا با شما در خلوت صحبت خواهد کرد، بايد آمدن . سمعاً و طاعة گفته، رسيديم. در اثنای صحبت ميرزا فرمود که سلطان مراد برادر اخروی من است و غيراز برادری، خويش من است. سبب خويشی پرسيده شد. فرمود که " مولانا اسماعيل تواريخ خوان" را بخوانند و تواريخ اوغوز بيارند. مولانا اسماعيل آمد و کتابی آورد مغولی نوشته. از اين کتاب خبر داد که اوغوز را شش پسر بوده . نام ايشان : گوک آلپ، يير آلپ، دنگيز آلپ، گون آلپ، آی آلپ، يئلدئز آلپ. ميرزا فرمود برادرم سلطان مراد به گوک آلپ بن اوغوز مى رسد و نسب قره يوسف به دنگيز آلپ مى رسد. "[3]

چنان که مى دانيم، در قرن پانزدهم ميلادی در نواحی غرب ايران، يعنی در قفقاز، دولت های ترکمنان قره قويونلوی و آق قويونلوی حکمرانی می کرده اند. سر سلسله ى حکومت ترکمنان قره قويونلوی قره يوسف بوده است. او در سال های ۱۴۰۸-۱۴۱۰در جنگ برعليه تيمورى ها بر آنها غلبه می کند. در فاصله ى کمی بعداز آن حاکم عراق سلطان احمد جلايری را درجنگی که در نزديکی تبريز رخ داده بود شكست مى دهد. او در همان ايّام اساس حکومت سلسله ى ترکمنان قره قويونلوی را پی ريزی و پايتخت خودرا شهر تبـريز انتخاب می کند. اين دولت تا سال ۱۴۶۸ ميلادی بر سرير قدرت باقی ماند."[4] خلق وتحرير بعضی از آثار کلاسيک ترکمنی همچون آثار ليريکی "صايد و همراه"، " زهره و طاهر"، " يوسف و زليخا" و غيره مصادف با همين دوران است. يکی از مثال های بارز آن " ...تحرير و کتابت اثرارزنده و شاهنامه ى ترکمن ها ، " قورقوت عـطـا ( ده َده َ قورقُـد )" بوده اسـت." [5] که بعدها از جانب اروپاييان سرقت شده و در حال حاضر در موزه های "درسدن آلمان" و موزه ى " واتيکان رُم" نگه داری مى شود.

جهان شاه در سال ۱۴۳۷ ميلادی در رأس دولت قره قويونلوى ها به پادشاهی برگزيده مى شود. در دوران سلطنت جهان شاه دولت ترکمنان با حوادث و وقايع تاريخی بسياری رو به رومى گردد. حضور و تأثير غرب به درون اقوام حکمروان ترکمن ، مسبب حوادث فاجعه بار بسياری در بين اين اقوام مى شود. سيّاحانی که به منظور سياحت به اين اکناف می آمدند در وحله ى اوّل ، ادبيّات و معنويّات اين اقوام را مورد مطالعه و تحقيق قرار مى دادند. در همين ايّام است که بسياری از تحريرات و آثار قديمی ترکمنی دست خوش سرقت از جانب اروپاييان مى شود. از جمله آثار قورقوت عطا (ده َده َ قورقُـد)، " حماسه ى گوراوغلوی "و بسياری اژ آثار و کتاب های مفاخر ترکمن مانند آثار" يوسف خاص حاجب"، "محمود کاشغری"،" خواجه يوسف همدانی" مورد سرقت و تفحّص کارشناسان و سياستمداران اروپايی قرار می گيرد. در حال حاضر بسياری از اين آثار در موزه های لوور پاريس، واتيکان رم، درسدن آلمان، رؤيال لندن و ديگر موزه های اروپائی مطالعه و نگه داری مى شود.

تاريخ در سخن اوّل خود سعی دارد واقعّيت های زمان خودرا به طور صحيح بيان دارد. در راستای اين سخن بهتر است واقعيّت ها را از دريچه ى تاريخ بنگريم، تا بتوانيم به نتيجه ى مطلوب برسيم. يکی از مفاخر ترکمن می گويد : " به ميراث های فرهنگی و ادبی خود پى درپى روی بياوريد و مراجعه کنـيد ! آن ميراث ها افکارتان را به روی حقيقت بازمى كند ، حلال را از حـرام متـمايز مى نمايد و عشق به وطن پدری، خاک مادری، جامعه و والدينت را می آمـوزد.".

حال به تحليل کوتاهی از دوره ى سياسی - اجتماعی شاعر عارف، پادشاه نامی و فاضل سلسله ى پر قدرت ترکمنان قره قويونلويی ، جهان شـاه قره قويونلوی متخلّص به " جهان شاه حقيقی" که اشعار عارفانه ى بسياری از او به يادگار مانده است، مى پردازيم.

در دوره ى جهان شاه حقيقی ، بعداز اين که اروپا نتوانست طی جنگ های طولانی صليبی بر حکّام مسلمان ترکمن در خاورميانه غلبه پيدا کند، سياست تسخير بازارهای پر گنج مشرق زمين را از راهی غير از جنگ های رو در رو جستجو نمود. اين دوره مقارن بود با دوره ى رنسانس و شروع انقلاب هاى صنعتی در اروپا که توليدات صنايع آن با اشباع بازارهای داخلی اروپا روبه روبود و به حالت رکود درآمده بود. پاپ در واتيکان و پادشاهان آن به دنبال عدم موفّقّيت درجنگ های صليبی، اسلام و فِرَقِ اسلامی را بيش از آن که خود مسلمانان مورد تفحّص قرار دهند، توسط سياست مداران و سياست گزاران خود مورد مطالعه قرار دادند تا با تمايز و تفکيک ايران از امپراتوری عثمانی بتوانند راهی نزديک تر به آسيای مرکزی و هندوستان تا چين پيدا کنـند.

نيرومند ترين حکّام ترکمن در آسيای صغير و ايران زمين ، گذشته از يگانگی ملّی و قومی، پيرو مذهب سنّت بودند. اين واقعه به مثابه ى مستحکم ترين ديوار مسلمانان بود که اروپا قادر به تخريب آن نبود. اين ديوار بويژه بعد از تسخير قسطنطنيّه توسّط سلطان محّمد فاتح استحکام بيشتری به خود گرفت.

اروپا به دنبال مطالعه ى دقيق رفتارهای دينی و سياسی ايرانيان ، زمينه ى روی کارآمدن نيرويی از ترکمنان را مهّيا می کرد که از يک طرف تابع اروپا باشند و از طرف ديگر، مذهبی غيراز سنّت داشته باشد. با اين قصد سفرا و ايلچيان و کارگزاران علنی و مخفی به دربار ايران وعثمانی گسيل مى داشت تا زمينه ى نفوذ روابط امپرياليستی ِ کاپيتاليسم نوپا را در مشرق زمين فراهم نمايد.

اين رويدادها مقارن بود با حضور سلاطين اهل سنّت ترکمن در دولت عثمانی و سلسله های پرقدرت قره قويونلويئ ها و آق قويونلويى ها . که در جبهه ى اوّل ، جنگ سرد اروپا با امپراتوری عثمانی ( که بعدها اروپا در اين تاکتيک سياسی تاحدودی موفّق شده بود ) قرارداشت . اروپا تا مى توانست از هر طريقی که ممکن بود اختلافات مذهبی و قومی اين اقوام را دامن می زد.
پروسه ى گرايش به پتانسيل اثنی عشريّه در بين اين اقوام ترکمن که زمينه های عقيدتی آن در بين اين گروه از مسلمانان اهل سنّت هميشه فراهم است، با گرويدن اعقاب شيخ صفی الّدين اردبيلی و تبليغات گوناگون از جانب آخرين امپراتوری " طرابوزان" كه با واتيکان و دول اروپايی در ارتباط بود ، آغازشده و شدّت می يافت.

با تسخير بزرگ ترين قلعه و مرکز مسيحيان در سال ۱۴۵۳ ميلادی از جانب سلطان محمّد فاتح، اروپا بر تلاش ها وعمليّات سياسی خود می افزايد. ارتقاى روزافزون نيروی "اوزين حسن آق قويونلوی "حکّام دينی ونيز را به تفکّر وامى دارد. درست در همين ايّام دخترآخرين امپراتوری مسيحی طرابوزان به نام" دسپينا خاتون " به همسری حاکم روبه قدرت ترکمنان آق قويونلوی برگزيده مى شود. اروپا با استفاده از ايجاد اين زمينه ها در راستاى رو در رو قرار دادن اوزين حسن آق قويونلوی بر عليه سلطان عثمانی و پيروزی بر حاکميّت جهان شاه قره قويونلوی دست به عمليّات سياسی می زند. در پی اجرای سياست های متّخذه ، سفرا خود را به حضور اوزين حسن آق قويونلوی که مقر حکومتی او قبل از پيروزی بر جهان شاه قره قويونلوی دياربکر بوده است، اعزام می دارد. ... به دنبال همين سياست ها بود که اروپا در قرون وسطی تخم نفاق آينده ى اين ملل مسلمان را پی ريزی می کند.

سلسله وقايع و حوادث اين ايّام با حضور" شيخ جنـيد صفوی " در لشکر بزرگ اوزين حسن آق قويونلوی از يک طرف و جهان شاه قره قويونلوی که مقر پادشاهی او تبريزبود از جانب ديگر و عدم حمايت صريح وجاى گزينی سياست متـحّـدانه ى اين خاندان از جانب امپراتوری عثمانی با عث بروز جنگ ها و درگيرى های خونين بين آنها شد . بدين ترتيب اروپاييان ، زمينه ى نفوذ خودرا بيش از پيش فراهم مى کردند. اوزين حسن آق قويونلوی در پی قدرت يابی لشکريان خود از وجود شيخ جنـيد که مريدان سلحشور بى حدی در اختيار داشت، اورا تحت حمايت خود قرار داد. براى تمکين او خواهر خود " خديجه بيگم " را به نکاح جنيد در می آورد. يکی از رقبای اوزين حسن ، "سلطان سعيد تيموری " در خراسان بود که اين سلطان تيموری با جهان شاه قره قويونلوی از در اتّحاد درآمده بود.

در چنين اوضاعی اروپا توانسته بود دو نيروی عمده ى حکمرانان ايران يعنی جهان شاه و اوزين حسن را رودرروی هم قرار دهد. چون با وصلت نسبی خانوادگی بين خاندان آق قويونلوی و آخرين امپراتوری طرابوزان از يک طرف و با استفاده از اين ترفند نفوذ به داخل لشکر تحت فرماندهی شيخ جنيد که زمينه های روبه رشد فرقه گرايی اثنی عشريّه داشتند، ازسوی ديگر آنهارا تحت اتوريته ى نظامی خود در آورده بود. بدين ترتيب توانسته بود آنهارا بر عليه جهان شاه قره قويونلوی که سياست مستقلی در پيش گرفته بود ، تحريك نمايد.

در پی همين دسيسه ها و توطئه های گوناگون اروپاييان، از استحکام دولت جهان شاه حقيقی کاسته می شد. تأثير اين اختلافات و رقابت ها که در راستاى به دست آوردن قدرت به راه انداخته شده بود، به درون دولت قره قويونلويى ها راه يافته و در بين لشگريان ترکمن تزلزل ايجاد می کرد. همان طورى كه در سطورگذشته بدان اشاره گرديد، سلسله وقايع و حوادث جاری به نفع ترکمنان آق قويونلويى پيش می رفت و باعث قدرت يابی آنها می گشت. اين پی آمدهای سياسی از خواسته های مطلوب سرکردگان واتيکان و رؤسای ونيز بود. چنان که در اواخر سال ۱۴۶۷ ميلادی در طی جنگی که در صحرای موش به سرکردگی اوزين حسن آق قويونلوی با جهان شاه حقيقی در گرفته بود، پيروزی به نفع لشگريان آق قويونلو يى تمام شد. درنتيجه ى اين جنگ خانمان سوز، جـهان شاه حـقيقی در دهم ماه نوامبر سال ۱۴۶۷ ميلادی در ۶۲ سالگی به قتل رسيـد.
حال برگرديم به فراست های ادبی آن دوره که به ميراث ادبی حقيقی مربوط مى شود. جهان شاه معمولا در اوقاتی که از مسايل دولتی و مبارزاتی خود فارغ می گشت، ساعات فراغت را از دست نمی داد و به خلق آثار ادبی می پرداخت.

اثر جهان شاه حقيقی وآثارى از اين دست ، به دليل پراکندگی و از هم گسيختگی دولت ترکمن از دوران بعداز آق قويونلويى ها و روی کارآمدن دولت های غير سنّى ترکمنان در ايران از يک سوی، و انزوای فرهنگی و رشد بدون پشتوانه ى فرهنگ ترک زبانان از سوى ديگر آن گونه كه بايد جلوه گر نشد . در تداوم اين روند، بسيارى از آثار مفاخر ترکمن در بين فرهيختگان اين فرهنگ به دست فراموشی سپرده شده است. اين روند علل تاريخی خاصّی داشته است.

از دوره اى که گروهی از ترکمنان غز ( اوغوز ) نخستين دولت اسلامی را در شرق ايران استحکام بخشيد ند ، از بين سه زبان عربی، فارسی و ترکمنی، زبان فارسی را به عنوان زبان ديوانی انتخاب کرد ند. اين زبان که از دوره ى سقوط سلسله ى ساسانيان وحملات و حضور اعراب در ماوراء الّنهر جلوه ى عمومی خودرا از دست داده بود، با سفارش به تحرير کتابی غير از زبان عربی و ترکمنی از جانب سلطان محمود غزنوی به ابوالقاسم فردوسی، با خلق و ترجمه به فارسی شاهنامه تکانی جدّی مى خورد . اين حادثه باعث انتخاب زبان فارسی در ديوان دولت غزنويان مى گردد. رسم انتخاب اين زبان در دوره ى امپراتوری اسلامی ترکمنان سلجوقی نيز به قوّت خود باقی می ماند. ….

چنان که از خصوصيّات اشعار بر مى آيد و براساس اطلاّعات موجود معلوم مى شود، جهان شاه براى خلق آثارى درعلوم، فرهنگ و هنر اهمّيّت ويژه ای قايل بوده است. مفاخر هم عصر در نزد او از احترام خاصّی برخوردار بودند. چنان چه دريکی از منابع تاريخی چنين روايت مى شود : " جهان شاه براى نقد و بررسی، آثار خود را به نزد عارف مشهور معاصر خود عبدالّرحمان جامی ( ۱۴۱۴-۱۴۹۲ ) ارسال می دارد. عبدالّرحمان جامی بعداز مطالعه ى آثار جهان شاه، برای شاه حکمروان پاسخی ارسال می دارد که حاوی ۲۸ بيت شعر بوده است." متأسّـفانه اين شعر جامی هنوز به دست نيامده و نامکشوف مانده است. حتّی همين اثری که در حال حاضر از جهان شاه حقيقی چاپ شده است، به درستی معلوم نيست که همه ى مطاوی درآن به دست ما رسيده است يا نه ؟ طورى که شواهد نشان می دهد ابيات و آثار جهان شاه حقيقی بايد بيش از اين جلد باشد. امّا متأسّـفانه همان طورى که در سطور بالا بدان اشاره گرديد، خيلی از آثار و دست نوشته های آن ايّام ، دست خوش سرقت و زد و بندهای منافع پرستان شده است. در حال حاضر دو جلد از نسخه های دستی شاعر، معلوم و مکشوف شده است. يکی از اين دست نوشته ها در موزه ى معروف بريتانيا ، رويال لندن وجود دارد. يکی ديگر از اين نسخه ها نيز در آرشيو انستيتو پژوهشی نسخ خطّی دست نوشته های قديمی ارمنـسـتان نگه داری مى شود. در حال حاضر از اين شاعر عارف ۹۱ موضوع شعر در قالب غزل و ۳۶ موضوع در قالب رباعی به زبان ترکمنی باقی مانده است. همچنين در زبان فارسی نيز ۱۱۶ موضوع شعر در قالب غزل و ۱۱ موضوع نيز در قالب شعرى مستزاد باقی مانده است. البّته در اين که اين تعداد از موضوعات ادبی ، تمام آثار شاعر نيست ، ترديدى وجود ندارد زيرا آثار اين شاعر بيش از اينها بوده است. اگر در اين رابطه پژوهش و جستجوی بيشتری صورت پذيرد، حتم داريم که اشعار ديگر اين شاعر گران مايه نيز به دست خواهد آمـد.

آثاری که در اين ديوان شاعر گردآوری شده ، بيشتر در قالب غزل سروده شده است. سبک شعری غزل از روزگاران قديم يکی از قالب های مرّوج ادبيّات ترکمنی بوده است. در اين گونه از سبک ادبی زيبايى شناسی و روح نفيس انسان ، وصف و همچنين گره ى احساسات بديع انسان درآن نرم و انعطاف پذير مى شود.

چنان چه در ادامه، همراه با مثال بدان خواهيم پرداخت ، تأثير سبک حروفيّه که به فرقه ى حروفيّه مربوط مى شود، بويژه تأثير سبک ادبی شاعر نامد ار و عارف با فراست ترکمن "عمادالّدين نسيمی " در آن بسيار احساس مى شود. در ابيات ليريک و عاشقانه ى شاعر، عشق، مهر، محبّت، دوستی و انسان پرستی که از ويژگى های برجسته و باشکوه بشريّت است، به وفور ديده مى شود. برای مثال به ابيات زير اشاره مى کنم:

بو نه حسن جانفزا دئر که اونگا نظير يوقدور.
که اونونگ کمين جهاندا داها دل پذير يوقدور.

ترجمه: اين چه حسن جان فزاست که اورا نظير نيست.
که مانند او در جهان چنـان دل پـذير نيست.

سنی بوجهان ايچينده کيمه ايلسم تشبيه،
که سنينگ کمين جهاندا داها بير خاطر يوقدور.

ترجمه: تورا در اين جهان به كه تشبيه کنم،
که مانند تو در جهان چنان خاطری نيست.

حقيقی کلامی حقدان، نه بيان قئلسا حق دئر،
کيمه شرح ادم بو حالی که اونگا خبير يوقدور.

ترجمه: حقيقی کلامش ازسوی ِحقّ و هرچه بيان کند حقّ است.
به كه شرح دهم اين حال را كه کس بدان آگاه نيست.

همچنين در آثار حقيقی ، ده ها نمونه شعر در قالب رباعی سروده شده است. اين قالب نيز در ادبيّات ترکمنی از ديرباز مرسوم بوده است. حقيقی با تکيه بر تجربيّات ادبی خود در اين سبک از ادبيّات ترکمنی اشعار بسيار جالب و با شوری از خود به يادگار گذاشته است. ميراث های ادبی اين شاه شاعر عارف ، تبيين کننده بسياری از اوضاع ادبی و مکتبی و سبک بديع ادبيّات ترکمنی روزگار خويش است. چنان چه اگر اين گونه از آثار و ميراث ادبی ترکمنی تا به امروز با سلسله مراتب مکتبی خود راه پيشرفت طبيعی خودرا در عرصه ى ادبيّات ترکمنی طی می کرد، بی شک شعر و ادبيّات کنونی ترکمنی در اين حالتی که امروز شاهد آن هستيم نبود، بلکه صنايع بديع ادبی آن به مراتب بيش از اينها وسعت و غنا می داشت. در آثار حقيقی ، زيبايی انسان، عشق و اميد، با تلاطم شور و هيجان بيان خودرا باز يافته و به تصوير در می آيد. چنان که در ابيات زير می خوانيم:

عشق اودوندان دوشميشم بير يانا من،
سن هاچان بو عشق اودونا يانا سن.

ترجمه: عطش عشقت انداخت مرا به کنجی،
کی تو سوی اين عطش پرواز کنی.

يانمازام عشقئنگ اودوندان تا ابد،
گر بو حسرت، انديشه دن يانا من.

نمی سوزم از سوز عشقت تا ابد،
گر اين حسرت و انديشه سوزاند مرا.

آثار و ميراث ادبی جهان شاه حقيقی که غنا ، بدايع، بلاغت و فصاحت ِ زبان و ادبيّات ترکمنی را در گلستان صنايع بديع شعری با زير و بم های پر شور آن مکشوف داشته است، قابل تعمّق و تعبير و تفسير بسيار است که اميدواريم در عرصه ى ادبيّات ترکمنی امروز جايگاه و ارزش مناسب خودرا باز يابد.

حال مى پردازيم به چند نمونه از اشعارقرونXIV و XV و اين که تا چه حدی ادبيّات فارسی و عربی در آثار مکتوب متفکّران واديبان و شاعران ترکمن رخنه کرده بود. چنين نمونه های ادبيّات را بويژه در آثار سلطان جهان شاه قره قويونلوی که با تخلّص « حقيقی» سروده است به وفور مشاهده می کنيم. اشعار زير با ترجمه ى دستوری خود ، يعنی بدون تغيير لغات مشترک سه زبان، با تغيير و ترجمه ى افعال و اضافات آن و حفظ اصل مفهوم وقالب آن به شکل ساده آورده شده است:

« سنده دير»، « نزدِتوست»

اصل شعر: ای مَلـَک سيما! نه جان سن؟ وجهه رحمان سنده دير.
مصحف حق دئرجمالئنگ، شرح برهان سنده دير.

ترجمه شعر ای مَلَک سيما! چه جانی هستی؟ وجهه ى رحمان نزدِ توست.
مصحف حقّ است جمالت، شرح برهان نزدِ توست.

نا فضول – جاويد از آن صد امر تورار عالی،
جمله عالم سنينگ ظنّـئنگ، چه فرمان سنده دير؟[6]

نا فضول – جاويد از آن صد امر برخيزد عالی،
جمله ى عالم ، مظنون توست، چه فرمانی نزدِ توست؟

دردِ بی درمانئما وصلينگدن آيرئ چأره يوق،
ای طبيب دردمندان، گل که درمان سنده دير.

درد ِ بی درمانم را، غيراز وصالت چاره نيست،
ای طبيب دردمندان، پيش آی که درمان من نزدِ توست.

کوثرينگ خاصيّتی لعلينگده دير، من خضروار،
زنده، جاويد از آنم که آبِ حيوان[7] سنده دير.

خاصيّت کوثر در لعل توست، من خضر وار،
زنده، جاويد از آنم که آب حيّان نزد ِتوست.

دنيا رغبتی سنينگ کامئنگ، چه سن در کامِ دل؟
ای سليمانِ دو عالـم، گل که دوران سنده دير.

رغبت دنيا در کام توست، چه هستی در کام دل؟
ای سليمان دو عا لم، پيش آی که دورانِ عالم نزد ِتوست.

گل کرم بيرله نظر قئلغئل حقئقئ حالئنگا،
صاحبِ خُلق کرم سن، لطفِ احسان سنده دير.

بيا و با ترحّم نظر کن، حقيقی به حالت،
صاحب خُلق کرم تويی، لطف و احسان نزدِ توست.

همچنين در ديگر صحيفه های ادبيّات قرون وسطی نمونه های ديگری از اشعار شاعران و عارفان آن دوره از ادبيّات ترکمنی را می توان يافت که قرابت سه زبان عربی، فارسی و ترکمنی را تبيين می کند. برای مثال توجه تان را به شعر عارف نامدار "عمادالّدين نسيمی " جلب می کنيم که با شعر بالا دريک قالب، در يک سبک ودر يک مکتب ادبی و فکری سروده شده است:

« مــنـد ه د يـر»

عاشقا ! گلگيل بأری، جان بيرله جانان منده دير،
زاهدا ! سن بأری گل، دين بيرله ايمان منده دير.

عاشقا! پيش آی، جان و جانان نزدم است،
زاهدا! پيش آی تو، دين و ايمان نزدم است.

حق تعالی ايندِريپدير آسِماندان دؤرت کتاب،
من آنئ منظور قئلمان، چونکه قرآن منده دير.

حقّ تعالی نازل کرد از آسمان چهار کتاب،
من آن را منظور نخواهم، چون که قرآن نزدم است.

نه باقارسئنگ اُل کتابئنگ آقئنا – قره سئنا،
سال غولاغئنگ دينگله گيل، آوازِ قرآن منده دير.

چه ناظری بر سياه و سفيد ِ آن کتاب،
فرا ده گوش و بشنو، آواز قرآن نزدم است.

دنيا ! سنده پهلوان رستم و زال اؤلديلر،
جمشيد و اسکندر- تختِ سليمان منده دير.

دنيا! در تو پهلوان رستم و زال مرده اند،
جمشيد و اسکندر- تخت سليمان نزدم است.

من نسـيمی سورالارام شاهِ مردان نسليدن،
گر قبول قئلسا خلايق، عيـدِ قربان منده دير.

نسـيمی را گرشوند جويا، شاه مردان نسلم است،
گر قبول کنند خلايق، عـيد قربان نزدم است.

غــرق آ ب

ای خط و خالئنگ کلام الّله هم امّ الکـتـاب،
حسرتينگدن ديـده عـشّاق اولوپدئر غرق آب.

ای که خط و خالت کلام اللّه ، هم امّ الکتاب،
از حسرت ديد ه ى عشّاق شده غرق آب.

غمزه چشمينگ اشارت قئلدی اهلی وعـديـه،
مستِی عشقئنگ شول جهتدن غالمادی عينينگده خواب.

غمزه ى چشمت اشاره اى است به اهل وعد گان،
مست عشقند، زين جهت نمانده خواب عينت.

ليلة الاسـراء والليل ايندی زلفينگ شـانئنا،
آيت ِ والّشمسِ وجهينگدن گوريندی آفتاب.

ليلة الاسرا والليل نازل شد بر شأنِ زلفت،
از وجهه ى آيت والّشمست ديده شد آفتاب.

ای منينگ عينيمده رخسارئنئنگ نوری لم يزل،
وی ساچئنگ هر تاراسئندان عالم اوزره مشکِ ناب.

ای که در عين من رخسارت نور ِ لم يزل،
ازهر تارِ ویّ ِ زلفت عالم شده مشک ِ ناب.

عالمی قئلدئنگ منوّرنور روحئنگ تا ابد،
لوح محفوظئندا روشن بولدی هم يوم الحساب.

عالم را نمودی منّور، نور روحت تا ابد،
در لوح ِ محفوظش روشن شد يوم الحساب.

زار و بيمارم اگر تشريف قئلسانگ بير نظر،
خاکِ راهِ مقدمينگده سپميشم گؤزدن گلاب.

زار و بيمارم اگر تشريف نداری يک نظر،
در خاک راه مقدمت آکنده ام از چشم گلاب.

اول خطّ و خال و روح و زولفينگ حسابئن قئلما غا،
حسابِ عشقه ميّسر بولدی حقدان احتساب.

خطّ و خال و روح و زلفت را حسابش گر کنم،
در حساب عشق ميّسر آمد از حقّ احتساب.

صورتئنگ آينه عشق اولدی اهلی عالمه،
لوح محفوظئنگدا فرقان بولدی حکمتدن کتاب.

صورتت آينه ى عشق شد برهمه عالم،
در لوح محفوظت فرقان شد از حکمت يک کتاب.

ای حقيقی باشئنگی قوی اول جنابِ حضرته،
قويماغئل الدن وصالئنگ دامانئنگ از هيچ باب.

ای حقيقی سرت گرو باد، در راه آن جناب حضرتت ،
وصالت را از دست نده، دامنت از هيچ باب.


ا تميشم
دلبر-آ عشقئنگ يولئندا نالهء زار اتميشم.
جنّت وصلينگدن، آيری ترکِ گلزار اِتميشم.

موندان آيری من داهِ جبره تحمّل قئلمازام،
گرچه من صد جبر ايله اول ياری آوار اتميشم.

کفر و ايمان شرحينی تأ بيلميشم علم اليقين،
بولمئشام ايمانا يولداش، کفری انکار اتميشم.

بولماسئن روزی وصالی جنت ِ وصلينگ مانگا،
دنيا عقبده سندن اؤزگه گر يار اتميشم،

دانه خالئنگ خيالئندان من ِ آشفته دل،
مرغ جانی دامِ زلفينگده گرفتار اتميشم.

دعوای ذکرِ انّا الحـقّ قئلمئشام منصور وار،
بر سـرِ دارِ محبّت گؤر نه گفتار اتميشم.

صاحب کشّافا منطق دان معنا سورمئشام،
علم محيّـات دان بيان شرح تکرار اتميشم.

گؤرميشم رخسارئنگی روشن ضمير چشم ايله،
ناظرِ حسن بولمئشام بس کسبِ ديدار اتميشم.

قئلمئشام جانِ جهان شُکرينه يارئنگ وصلينه،
زی مجـّرد، کيم ملک ملکينده بازار اتميشم.

نافضولِ جاويدایِ وحدت بولدی روح ِ قدسيان،
من بو ذاتی خلقتينگ نفسينده زينهار اتميشم.

چون حقيقی بيلميشم سـّر ِ کلام اللّه نی من،
حمدالّله کيم بو علمی کشف ِ اسرار اتميشم.


--------------------------------------------------------------------------------

[1] . مصّوبه ى کنفـرا نس " اتحادیّه ى ا نسا نی تـرکـمن های د نـیِـا "، موضـوع کنفـرا نس : " آ فورمیلـِّـنـیه ا يی پرا یزخا ژدِ نیه تورکـمِـنسکی نا روُد ( بستر باستا نی و شکل گیری خلق تـرکـمن)"، عشق آباد – سال 1992- 1993/ م.
[2] . Jahanşa Hakyky, “ Goşgylar diwany ”, TMGI, Aşgabat – 1999 ỳyl, 5 sah.
[3] Курбанов Г. « Персоязычное литературное наследие туркмен в XIV- XV вв, », Ашхабад – 1990 г. , 113 стр.
[4] . Jahanşa Hakyky, / gِrk. iş /, 5 sah.
[5] . ГОРКУТ АТА, - 1500,. Макалалар йыгындысы , ( Hangeldi OWNUK, “ Gorkut ata eposynyٌ daşary ỳurtlardaky warianty ”) , “ Магарыф”, A.:- 1999 м. ( Konfrensiỳa).
[6] . اين بيت از اصل اثرکه در حروف الفبای عربی-فارسی نگاشته شده است، به حروف الفبايى لاتين نامفهوم برگردانده شده است! آن را به اين شکل برگردانده اند: " جمله عالم سنينگ ظانّئنگچا، فرمان سنده دير.". ؟ !!! ( خ. اونق ).
[7] .. درا صل" آ ب ِ حَـيّـا ن" با يد باشد. در ادبيّات سابق نوشتاری براساس قواعد دستوری کلمه "حيّان" به صورت " حيوان" نوشته مى شده ، که در اين صورت با " يای " مشدد حرف " واو" خوانده نمى شده است.....مانند " خوان" که "خان" خوانده می شد. درهر حال به مفهوم زندگان است.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home