Wednesday, October 24, 2007



جهانشاه لائيك، دين-مذهب پيش علوي حروفي و طريقت صفوي

مئهران باهاري

جهانشاه خود بر خلاف آنچه شايع است شيعه اورتودوكس (دوازده امامي) نبوده بلكه به لحاظ اعتقادي يك حروفي مذهب غالي و در عين حال حكمراني لائيك بود. وابسته نبودن جهانشاه به مذهب فارسي شيعه امامي را با توجه به مباينت شيعه امامي فارسي و غلات شيعه (يعني علوي) و در دو سطح باور قزلباشي ايلات توركمان آزربايجان و آناتولي و اعتقادات حروفي شخص جهانشاه مي بايست بررسي و اثبات كرد. همانگونه كه معلوم است "حروفيه"مذهب – ديني آزربايجانى است كه پايه گذار- پيغامبر آزربايجانى آن "فضل الله نعيمى تبريزى استرآبادى" به جرم ديگرانديشى و الحاد به وضع فجيعى به قتل رسيده و طرفدارانش در آزربايجان و ايران قتل عام شده اند. مذهب –دين حروفي در سير زمان بعدها با جذب شدن به "طريقت بكتاشيه" استقلال خود را از دست داده و به يكى از سكتهاى اساسى مذهب علوى (غلات شيعه) معاصر تبديل شده است. جالب توجه است كه موسس طريقت علوي بكتاشي كه بانى حقيقى آن ولى –پير ترك آزبايجانى الاصل "آبدال موسى"، مانند جهان شاه قاراقويونلو، اهل خوى آذربايجان است. حقيقي از نزديك با فلسفه شرق آشنا بود و حتي عليرغم آنكه يك پادشاه بود، از پيروان فعال فضل الله نعميي و عمادالّدين نسيمي بشمار مي رفت. تأثير فرقه ي حروفيّه در سبک ادبی شعر حقيقي آنچنان عميق است كه مي توان گفت شعر او تماما ماهيتي حروفي دارد. او در سروده هاي خود به دفعات منعكس شدن حروف در اعمال و صفات انساني را تكرار كرده است. به نظر وي و مطابق با ديدگاههاي مذهب-دين حروفي، انسان و صورت انساني، قران و آيه هاي قران را تجسم مي كنند. منابع نشان مي دهند كه پدر جهانشاه، قارايوسوف نيز به مذهب حروفي تمايل داشته است. به امر وي حروفيان قران را به زبان تركي ترجمه نموده و او خود اين ترجمه تركي قرآن را با لحني خوش مي خوانده است. (يوسف صديق شاه كامران، خواند قرآن را به تركي روان)

با اينهمه علي رغم تعلق قاراقويونلوها به شاخه تركي مذهب علوي و شخص جاهانشاه به مذهب حروفي، وي به دولت غيرديني معتقد و از هر گونه تفاسير سياسي و فلسفي راديكال و افراطي مذهبي و از جمله حروفيه بدور بوده است. چنانچه به امر وي در يك روز بيش از پانصد تن از حروفيان سياسي، شامل دختر فضل الله نعيمي به سبب اختلاط مذهب و سياست و اغتشاشات و قيام آنها در تبريز قتل عام گرديده اند. (از همين رو بسياري از بنيادگرايان سني ترك تركيه اي اعتقاد دارند جهانشاه – كه توانست با اتخاذ تدابيري خشن، رشد جريان حروفيزم را كه در زمان تيمور خان ضربه اي اساسي بر آن وارد شده بود- متوقف سازد، خدمتي بزرگ به اسلام نموده است).

جهانشاه همچنين در همين اوان، با شيخ جنيد صفوی که خانقاه اردبيل را به مركز تبليغات شيعى غالي تبديل كرده و طريقت صفوى را به جريانات سياسى و نظامى وقت كشانده بود مدارا ننموده است. تمايلات قدرت طلبانه و سياست گرائی پيران خانقاه صفوی و از جمله شيخ جنيد صفوی که به صراحت از حق خود برای قدرت سياسی دم می زد موجب خشم جهانشاه قارا قويونلو می شود. او شيخ جنيد را كه با مريدان کثير خود تبديل به نيروی سياسی عمده ای شده و تهديدی برای حکومت او بود از اردبيل و آزربايجان تبعيد كرده است. بر اساس نوشته «عالم آرای عباسی» به جنيد نامه نوشته و دستور می دهد که «برخيز و از قلمرو من بيرون رو؛ والا آمده اردبيل را خراب کرده، بلکه قتل عام خواهم کرد.» (شيخ و فرزندش حيدر با ده هزار نفر از مريدان تورکمان خود به آق قويونلوها پناه آوردند. جنيد در دياربكر مورد حمايت اوزون حسن رقيب جهانشاه قرار گرفت و با كمك او به تجهيز طرفداران خود در ميان قبايل ترك و شيعيان پرداخت). همچنين بين قاراقويونلوها و مشعشعيان كه داراي عقايد غاليانه‏اي بوده و دولت عربي محلي اي در جنوب ايران امروزي تاسيس نمودند رابطه ‏اي خصمانه برقرار بود.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home