Wednesday, October 24, 2007



جهانشاه شاعر

مئهران باهاري

جهانشاه حقيقي از شاعران تركي‌ و فارسي‌ سراي قرن پانزدهم است. او مانند محمد امانی، سولطان احمد جلايري، هدايت الله آق قويونلو، شاه اسماعيل ختايی و .... از دولتمردان شاعر آزربايجان مي باشد. اما بر خلاف سيماي سياسي و تاريخي اش، وجه ادبي و حيات فرهنگي وي يعني جهانشاه شاعر چندان شناخته شده نيست. حتي مي توان گفت كه جهانشاه از سيماهاي فراموش شده تاريخ ادبيات تركي و آزربايجان است. تا اوائل قرن بيستم در باره خلاقيت ادبي جهانشاه قاراقويونلو ابهاماتي وجود داشت. تا آنكه در سال ١٩٢٤ شرقشناس مشهور روس و. مينورسكي مقاله اي در باره ديوان وي در مجله تايم منتشر نمود، و بدين ترتيب نخستين بار جهان با حقيقي شاعر آشنا گرديد. او توسط مقاله ای در "تايم"، که از جانب اِ. ادوارد با عنوان "اثر سلطان عبدالحميد" چاپ شده بود، از وجود ديوان جهانشاه حقيقی با خبر گرديد. و. مينورسکی بر اساس همين ديوان مقاله ای تحت عنوان "جهانشاه قارا قويونلو و اشعار او" ترتيب داد که در آن تعداد ۲ غزل فارسی و ۴ غزل و ۱۱ رباعی تركي با ترجمه انگليسی آنها، درج گرديده است. با اينهمه تاكنون در باره همچو شخصيت ادبي عظيمي كه ميراثي بسيار برجسته مانند ديوان تركي حقيقي را به ارث گذارده، بسيار كم سخن گفته شده است. مخصوصا تا سالهاي اخير در ايران و آزربايجان جنوبي يعني وطن اين حكمدار شاعر، در باره حيات ادبي و شعر تركي اش كاملا سكوت شده و در باره آنها هيچ بررسي و يا نوشته تحقيقي معتبري موجود نبود.

جهانشاه داراي غزليات و مثنوي و رباعي به زبانهاي تركي و فارسي است كه در قالب دو ديوان گرد هم آمده اند. از مصراعهاي عربي اي كه جهان شاه در اشعار خود بكار برده معلوم مي شود كه وي بر زبان عربي نيز مسلط بوده است. علاوه بر جهانشاه، پسر سپهسالارش پير بوداق و دو دختر اسكندر برادرزاده او آراييش بيگم و اردوك سولطان (شاه ساراي) شعراي قابلي بوده اند و اشعاري از آنها در دست است. احفاد جهانشاه نيز مانند وي هميشه حامي زبان و فرهنگ تركي بوده اند، يكي از اينگونه اشخاص ميرزا عبدالرزاق تبريزي جهانشاهي متخلص به نشئه از شاعران دوره دولت تركي آزربايجاني افشار است، وي كه از اولاد جهان شاه بود به دستور نادرشاه افشار، شعري تركي براي نصب بر سردر حرم امام علي در نجف سروده است.

شعر تركي جهانشاه

در ديوان شاعر ١١٦ غزل و ٣٣ رباعي به تركي آزربايجاني آمده است. جهانشاه قاراقويونلو كه در تاريخ ادبيات ترك با تخلصش حقيقي شناخته مي شود داراي جايگاهي بسيار ممتاز در تاريخ ادبيات ترك و آزربايجان مي باشد. او يكي از بهترين و عاليترين نمونه هاي ادبيات تركي و شعر كلاسيك آزربايجان را آفريده است. جهان شاه حقيقی يکی از اعاظم ادبيات تركي آزبايجاني و در رديف شعرائي چون نسيمي، فضولي، ختائي و حبيبي است. در شعر تركي وي را مي توان حلقه واسط بين نسيمي-مولوي و شاه اسماعيل ختائي-فضولي حتي جمع بين آنها بشمار آورد. ديوان او آێينه تمام نماي تاريخ انكشاف زبان تركي آزربايجاني در قرون وسطي است. در زبان شعري او بسياري از كلمات ناب و اصيل تركي مانند ياخماق، اسريمك، ايريشمک، دوزاق، بولماق، آرينماق و ....كه امروزه به ناحق از زبان ادبي و نوشتاري تركي آزربايجاني كنار گذاشته شده اند وجود دارد. (بي گمان همه اين كلمات نخست مي بايست به زبان نوشتاري و ادبي و پس از آن به زبان محاوره تركان آزربايجان بازگردانيده شوند). در اشعار فارسي حقيقي تاثير عارف و شاعر بزرگ مولانا جلال الدين رومي و در اشعار تركيش، تاثير بارز شاعر شوريده علوي-حروفي، نسيمي ديده مي شود، بي شك حقيقي سرآمد شاعران متاثر از نسيمي است. در اشعار حقيقي كمتر شعري مي توان پيدا نمود كه مشابه آن در ديوان نسيمي موجود نباشد. جهانشاه خود فيلسوفي حروفي است و در اشعار تركي اش كاملا به عنوان ادامه دهنده راه مكتب نسيمي جلوه گر مي شود. از همين روست كه بسياري از اشعار حقيقي با اندك دخل و تصرفي و به خطا داخل در ديوان نسيمي شده اند. بين اشعار نسيمي و حقيقي كلمات، تركيبها، افكار و افاده ها آن قدر به يكديگر نزديك اند كه جدا ساختن آنها تقريبا محال است.

شعر فارسي حقيقي

جهان شاه همانگونه كه براي خلق آثار علمي، فرهنگي و هنري اهميت ويژه ای قايل بود، به مفاخر هم عصرش و ديدگاهها و ارزيابيهاي ادبي آنها نيز احترام و توجه نشان مي داد. چنان چه در منابع و تذكره‌ ها ذكر ميشود، جهانشاه با عارف تاجيك مشهور همعصر خود مولانا نورالدين عبدالرحمن جامي (۱۴۱۴-۱۴۹۲) ‌مراوده داشته و در شعر فارسي وي ‌را استاد خويش مي ‌دانسته است. او براي نقد و بررسی آثار خود، ديوان اشعار فارسي اش را فراهم آورد و براي جامي هديه كرد. جامی بعد از مطالعه آثار جهان شاه، در برابر اين محبت و در مقام سپاسگزاري، نامه اي منظوم با مطلع ((مهرشاه جهان جهان شاهست)) برای جهانشاه سرود و با نسخه‌ اي از كليه آثارش به كتابخانه وي اهدا كرد . اين نامه منظوم که شامل ۸۷ بيت شعر بوده، در کليّات ديوان جامی که در سال ۹۹۶/ق. مطابق با ۸۹- ۱۵۸۸/ميلادی برشته تحرير درآمده، وجود دارد. جامي در اين نامه‌ اشعار حقيقي را بسيار ارجدار ارزيابي كرده، ديوان او را خزينه و خود وي را نيز شاه «دانش‌مآب و عرفان پناه» خوانده است. بعد از آن جهانشاه برای عبدالّرحمان جامی زيباترين خلعت و يا دون تورکمانی را به عنوان تحفه ارسال ميدارد. در ديوان چاپ شده جامی از جانب علی اصغر حکمت، چاپ تهران- سال ۱۳۲۰ش. اين شعر با اين بيت شروع ميشود:

بده سـاقی آن جـام گيـتی نمـای،
که هستی ربای است و هسـتی فزای.....
همایون کتابی چو درجی ز دُر
رسید از گهرهای‌ تحقیق‌ پر
درو هم‌ غزل‌ درج‌ هم‌ مثنوی‌
زاسرار صوری‌ و هم‌ معنوی‌
شده‌ طالع‌ از مطلع‌ هر غزل
فروغ‌ طبـاشیر صبـح‌ ازل‌
ز مقطع‌ چه‌ گویم‌ كه‌هر مقطعی‌
كه‌ فیض‌ابد را بود منبعی‌
به‌ صورت‌ پرستان‌ كوی‌ مجاز
ز شاه حقیقی‌ نشان‌ داده‌ باز
چو در مثنوی داده دادِ سخن،
نوی يافته را، ز هـای کهـن.

ديوان فارسي حقيقي از جهات مضمون و فرم از آنچنان استحكامي برخوردار است كه برخي از صاحبنظران او را رومي دوم ناميده اند. جهانشاه حقيقي در غزليات فارسي خود بيشتر از مولوي، حافظ و جامي‌ متأثر است. او ديوان فارسي خود را با نام خدا آغاز مي كند و پس از نامهاي حض. محمد، حض. آدم، حض. ابراهيم و حض. موسي نام مولانا را مي برد. وي اشعاري نيز به شعرا و فلاسفه اي مانند شمس تبريزي، شيخ محمود شبستري و مولانا گلباري هديه نموده است كه نشانگر احترام وي به شعرا و فلاسفه است.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home