Wednesday, October 24, 2007



كشمكش دو دولت توركمان آزربايجاني و قتل جهانشاه

مئهران باهاري

دوره حاكميت جهانشاه مصادف با زماني‌ بود كه‌ دولت‌ آزربايجاني قاراقويونلو، بار ديگر گرفتار رقابت و دشمني‌ دولت ديگر آزربايجاني يعني آق قويونلو شد كه با وجود مردي‌ جنگجو و شجاع‌ مانند اوزون حسن در راس آن‌ دولت، در نهايت توانست ستاره‌ اقبال‌ دولت‌ قاراقويونلو را خاموش سازد. در بالا گرفتن رقابت و دشمني تراژيك و بي معني بين اين دو دولت آزربايجاني علاوه بر وجود سنت انكارناپذير و نامبارك كشكمش ديرينه بين حاكمان ترك، تنگ نظريها و كوتاه بينيهاي سياسي، ذهنيت ايلي و قبيله گرائي آنان؛ تحريكات و دسيسه هاي دول اروپايی، امپراتوری "ترابوزان"، واتيکان و ... نيز موثر بوده است. حضور سلاطين، دولتها و سلسله های پرقدرت عثمانی، قره قويونلو و آق قويونلو که در جبهه اوّل تماس با اروپاي صليبي بودند، باعث مي گرديد كه اروپا از هر طريق ممکن و تا ميتوانست اختلافات مذهبی و قومی اين اقوام تورك را دامن زند. به همين منظور اروپا سفراء و ايلچيان و کارگزاران علنی و مخفی خود را به دربارهاي دولتهاي توركي حاكم بر ايران وامپراتوري عثمانی گسيل ميداشت تا زمينه نفوذ استعماري خود را در مشرق فراهم نمايد. به همه حال اروپا در اين تاکتيک سياسی خود موفّق شد و بر آيند اين عوامل در نهايت توانست دو نيروی توركمان و آزربايجاني عمده حکمران خاورميانه و ايران يعنی دولت قاراقويونلو به سركردگي جهان شاه و دولت آغ قويونلو به سركردگي اوزون حسن– كه از قضا هر دو داراي خودآگاهي بسيار عميق ملي و حتي تعصب بارز تركيت بوده اند را- رودرروی هم قرار دهد.

پس از حمله نيروهاي اوزون حسن به گرجستان، جهانشاه بعد از مشورت با سلطان عثماني تصميم به هجوم به پايتخت دولت تركي آزربايجاني آغ قويونلو در دياربكر گرفت. او در اواخر سال ۱۴۶۷ ميلادی به عزم سرکوبی حسن بیگ با اوردويي عظيم مركب از صد هزار لشکر سواره نظام از تبريز پايتخت قاراقويونلو به دیار بکر پايتخت آغ قويونلو لشگر كشيد. اما پس از تردد در آغاز حمله، هنگامي كه نيروهايش در صحرای موش پراكنده و خود نيز به سوي پاسينلر (ارزروم) در حركت بود تا زمستان را در آنجا سپری کند توسط نيروهاي اوزون حسن غافلگیر شد و به ۶۲ سالگی در محلي بنام سنجق –چوبوقچور به قتل رسيـد. اولاد جهانشاه که از حمله ناگهانی روحيّه خود را باخته بودند، با تمام توانائی به جنگ پرداختند، امّا با اين تعداد اندک نتوانستند کاری از پيش برند و شکست خوردند. به امر اوزون حسن، سواري از آغ قويونلوها بنام اسكندر سر جهانشاه را از تن جدا كرد. فرزند جهانشاه محمد و ديگر فرماندهانش نيز كه به اسارت در آمدند به عاقبت وي گرفتار شدند. پسر ديگر او بنام يوسف را نيز کور کردند. به قول بعضی از منابع تاريخی اوزون حسن سر جهانشاه را به نزد ابوسعيد می فرستد، ولی سر پسر او محمدی و امرای او پيرزادبيگ و رستم بيگ را به استانبول فرستاده است. در مورد صحنه جنگ و روايت غافلگيری پادشاه در کتاب " روضة الّصّفای" محمّد خاوندشاه چنين بيان ميگردد: " ... ميرزا يوسف بازگشت و پدر را خبر داد که مجال توقّف نيست. ميرزا جهانشاه يک زانو بند بسته بود که اين خبر رسيد، فرصت نيافت که آن ديگر را بندد و ناچار سوار شد و ميرزا محمّدی و ميرزا يوسف گرفتار شدند. ...... ميرزا جهانشاه با صد درد و داغ روی بدّره نهاد و مجهولی از لشکريان اسکندر نام در عقب او روان شد و چون بوی رسيد، ميرزا جهانشاه از بيم جان نام خود را بر زبان آورد و آن شخص به او التفات نکرد و فی الحال هلاک گردانيد و جامه های قيمتی او را بپوشيد، سرش از فتراک بياويخت. ... و بلشگر گاه مراجعت نمود و در راه غافل شده سر از فتراک بيافتاده، اسکندر صورت قضيه به هيچ کس نگفت. ... ". در مورد جريان گم شدن سر پادشاه و لباس او، عبدالرّزاق سمرقندی در کتاب مطلّع السعدين و مجمع البحرين چنين ميگويد: " ... بعد از دو روز جامه ميرزا جهانشاه را که در وقت فرار دربرداشت، در اردو بازار شناخته و بواجبی تفحّص نموده، او را در پای درختی که از سرما مرده بود و خشک شده يافتند و سر او را بدرگاه امير حسن آوردند..." جسد جهانشاه را بعدها به تبريز نقل نمودند و در مظفريه و يا به روايتي در گٶي مسجيد كه خود در تبريز درست كرده بود دفن كردند. پس از مرگ شعرا براي او مرثيه ها سرودند. (قبر جهانشاه و همسر و دخترش بعدها در زلزله تبريز مورد دستبرد قرار گرفته است)

با قتل جهانشاه قاراقويونلو يكي از شخصيتهاي بسيار مهم و برجسته تاريخ ترك و آزربايجان، كسي كه جامع برترين خصلتهاي يك دولتمرد، ديپلومات، فرمانده، انديشمندي حروفي و شاعري توانا بود از ميان برداشته شد. با مرگ او دولت تركي آزربايجاني قارا قويونلو نيز در كوتاه مدت متلاشی گرديد. پس از قتل جهانشاه خواهران وي آراييش بيگم و اردوك سولطان (شاه ساراي)، برادرزاده او حسينعلي (فرزند اسكندر) را در تبريز بر تخت نشاندند، اما وي نيز موفق نشده و به قتل رسيد. پس از قتل اسكندر، جنگ ميان شاهزاده ها و عموزاده هاي قاراقويونلو، دولت را آنچنان تضعيف نمود كه به اشاره اي از طرف اوزون حسن فرو ريخت و تبريز اينبار پايتخت دولت ديگر توركي و آزربايجاني آغ قويونلو شد. پس از آنكه اوزون حسن بر تخت جهانشاه قاراقويونلو در تبريز نشست، در ميدان صاحب الامر تبريز، مسجد حسن پادشاه را ساخت. گفته مي شود كه مردم تبريز در آغاز چشم ديدن اوزون حسن را نداشته اند. زيرا قتل جهانشاه محبوب و بر چيده شدن خاندان قاراقويونلو كه پرستيژ و اعاده حيثيت آزربايجان بود، آنها را متاسف مي كرد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home