Wednesday, October 24, 2007



جهانشاه، فرزند خوي

مئهران باهاري

مظفرالدين جاهانشاه حقيقي در سال ١٣٩٧در روستائي كوچك در نزديكي شهر خوي آزربايجان بدنيا آمد و در سال ١٤٦٧ در جنگ با اوزون حسن خاقان دولت تركي آزربايجاني آغ قويونلو به قتل رسيد. جهانشاه (١٣٩٧-١٤٦٧) فرمانروای نیرومند قراقویونلو که بر آذربایجان و ارمنستان و عراق عرب فرمان می‌راند در آغاز پیرو شاهرخ تیموری بود. وي پس از اسكندر، بكمك شاهرخ به سلطنت آزربايجان رسيد و بعد از فوت او اعلام استقلال کرده در رأس دولت تركي آزربايجاني قارا قويونلو قرار گرفت. او دومين خاقان دولت قاراقويونلو و سومين فرزند قارايوسوف است. جهانشاه در تاريخ سياسي ملقب به "مظفرالدين" و "توركمان" و در ادبيات تركي با نام "حقيقي" شناخته مي شود. در باره نامگزاري وي داستاني بدين شكل روايت شده است: "... زمانيکه قره يوسف جهت تسخير آنادولو و آزربايجان در سال ۱۴۰۵ از سوريّه حرکت ميکند، در مسير راه در شهر ماردين پيش ِيکی از حکّام تورکمان از طايفه آرتيق بنام مجدّالّدين شاه مدتّی توقّف ميکند که در آن زمان فرزندش بدنيا می آيد. نام او را ابتداء ميخواستند ماردين شاه بنامند، امّا قره يوسف اظهار ميدارد که نام شهر را بر روی دختران ميگذارند. و ليکن نام او را جهانشاه گذاشتند". قارايوسوف در همان ايّام سلطنت خود، جهانشاه را با وجود اينکه بسيار جوان بود، بعنوان حکمدار تعيين كرده بود. بدين ترتيب جهانشاه در ۱۶ سالگی حاکميّت را در سلطانيّه آزربايجان شروع كرده است. وي پس از جلوس بر تخت سلطنت در اندک زمانی موفق شد سراسر آزربايجان شمالي و جنوبي، بخش اعظم فارسستان (اصفهان، فارس، کاشان و کرمان)، بخشهائي از الاحواز (سواحل خليج فارس)، خراسان و هرات، تمام غرب و مركز ايران امروزي و بخشهائي از شرق آناتولي (ارزروم، ارزينجان، حوزه هاي دجله و فرات، موش، بين گٶل، دياربكر، اورفا، ماردين) تا سر حد روم و شمال سوريه (شام) را به قلمرو دولت توركي آزربايجاني قاراقويونلو بيافزايد. وي‌ در سال ١٤٤٠ به‌ گرجستان‌ و ارمنستان امروزي يورش‌ برد و آن‌ها را نيز تحت‌ سيطره‌ خود در آورد، با قدرت گيری جهانشاه او قلمرو خويش را باز هم گسترانيد و حاكميت خود را تا سيستان و بلوچستان (درياي عمان) گسترش داد و دولتهاي اطراف را تابع خود ساخت. او به عنوان سلطان از تبريز فرمان مي راند.

مورخين معاصر جهانشاه (حسن بيگ روملو-احسن التواريخ، ابوبكر تهران-كتاب دياربكريه،...)، او را كه يكي از برجسته ترين حكمرانان عصر خود بوده است به عنوان حكمداري مقتدر، شجاع، توانا، قابل و همچنين انسانی دانش ‌آموخته و عادل (عبدالرزاق سمرقندي) توصيف كرده اند. عبدالّرزاق سمرقندی مورخ دوره تيموري در مورد اخلاق، سياست، مردمداری و اداره مملکت توسط بجهانشاه چنين مي گويد: " مملکت آزربايجان بحسن و عنايت و لطف عاطفت ميرزا جهانشاه در غايت معموری و آبادانی بود و آن پادشاه نيکخواه بعدل و داد و تعمير بلاد و توقير عباد اهتمام تمام مينمود و دارالملک تبريز بوفور رعيّت و ظهور غيرت فضای مصر جامع و فروغ بخش خورشيد لامع شد... مقيمان ممالک محروسه اش از آسيب خدنگ حوادث چون صيد حرم فارغ البال و ساکنان ولايت معموره اش از انديشه تطاول زمان چون معتکفان زوايای آسمان آسوده و مرفه الحال ...". جهانشاه‌ توانست طي‌ قريب‌ بيست‌ و چهار سال‌ سلطنت خود، آتش فتنه ‏هایی را که در آذربایجان، عراق (بغداد) و فارسستان (فارس) روشن شده بود، بخواباند و تمامي‌ مدعيان‌ سلطنت را‌ با موفقيت از سر راه‌ خود بردارد. او مناطق تحت قلمرو خود را قرین امنیت و آسایش نمود. دوره جاهان شاه دوره اوج قدرت عظمت و وسعت قلمرو دولت تركي آزربايجاني قاراقويونلو است. وي در عرصه ديپلماتيك عموما سريع، مدبرانه و با در نظر گرفتن توازن قدرتهاي منطقه اي يعني دولتهاي ترك همسايه رفتار كرده است. جهانشاه با پيروي از همين سياست موفق شد رقابت نظامي شديد بين دو دولت آزربايجاني شيروانشاه و قاراقويونلو را به درجه بسيار زيادي كاهش دهد. هر چند او نتوانست رابطه اين دو دولت آزربايجاني را به رابطه اي دوستانه تبديل كند، اما اقلا توانست آنرا از وضعيت جنگي و كشمكش دائمي خارج سازد. با اينهمه و هر چند كه جهانشاه به لحاظ كشورگشائي، ديپلماسي و فرهنگ دوستي حكمراني بسيار برجسته و موفق بوده، اما به عقيده برخي از تاريخنگاران از جهت كشورداري چندان موفق نبوده است. در عهد او شعله ور شدن كشمكشهاي ملوك الطوائفي و اخذ مالياتهاي بسيار سنگين از مردم، باعث افزايش ناخشنودي و نا آراميها هم در ميان توركمانان كوچنده و هم تركان شهري شده است. چنانچه بعضی از موّرخين همدوره او وي را بسیار ستمگر و بی‌بندوبار توصيف كرده اند. دولتيار سمرقندی بعد از فوت وي در مورد او چنين گفته است: " پادشاهی قاهر و صاحب دولت بود، وليکن مردی نااعتماد و بدخوی بوده و سواران را بهر بهانه محبوس کردی و حبس او زندان ابد بودی ... تراکمه بعهد او مسلّط شدند و جبّاری و قهّاری او مرتبه عالی يافت...". گرچه به نظر مي رسد كه اين بدگوئي ريشه هائي در ناخشنودي مورخ از تعصب ملي توركي جهانشاه دارد (... تراكمه به عهد او مسلط شدند...)

0 Comments:

Post a Comment

<< Home